حزن

حزن معصوم یک رویا ی یتیم شده در من...

.

.

.

.


.هنوز می چرخد و بازی می کند....

.
.
.
چرخ، چرخ.... عباسی... خدا منو نندازی....

چرخ..... چرخ.....ع..با..سی....خدا....منو.....

سبز

و من روزی خورشید را در این شب می تابانم.....


"سبز خواهم شد... ،  میدانم ، میدانم ، میدانم...."*






.....................

پ.ن:* فروغ