خاکستری می پوشم..... خــــــــاکــسـ ــ ـ تر پوشم.....
به همین راحتی.....
پ.ن: حرفهای خاکستری.....حوصله های خاکستری.... داغ های خاکستری.....خاطر خاکستری.....
من.، خــــــاکــــــستری....
نه که دنبال بودنت له له بزنم.... اما ای کاش می اومدی اقلا حالیم می کردی که رفتن هم شاید دلیلی داره.... که اینجوری غرقم نمی کردی تو تاریکی این بی دلیلی...
این سخته.... سخته هر روز با این علامت سوال های تاریک طرف شدن....
هی بازجوی می کنم خودم رو به جای تو... اما.... بی فایده است.... این صندلی تو را کم دارد....
حالا نه که بازجویی، انتظاری نیست... اما اقلا بیا یک استکان چایی بخوریم و....
همین....