واژ هایم...
تن درد گرفته اند
بــــــــس که مهر شده اند با آمپول سکوت....
هاری کلمه می خواهم....
خودکار سر فلزی ام را گم کرده ام....
نوشته هایم طاقت ریختن ندارن....
انتظار می کشن...
لیوانم را کنج باران می گیرم .....
خدا می چکد.....
/و من/
خیس یک قطره ی نگون بـخت.... سبز خاکستری می شوم....
گردابی می شوم........
/گیــــــج/
در گمشده گی ام.....